سرزمین خون آشام هاp3

10:13 1402/06/13 - Nillay

برو ادامه

از زبان آدرین:

مرینت برام تعریف کرد که چطور وارد خونه ی متروکه شده و سر از اینجا در آورده‌.

من باید مثل پدرم اون رو رو مجازات می کردم ولی وقتی دیدمش یه دل نه صد دل عاشقش شدم‌ و نتونستم مجازاتش کنم‌. بهش گفتم: من تو قصر کلی اتاق دارم و اگه خواستی می تونی تو یکی از اونا بمونی.

بعد هم بردم و اتاقش رو نشون دادم.

 

 

از زبان مرینت: 

پادشاه به من گفت اسمش آدرینه و من می تونم تا برای برگشتن من به دنیای خودم یه راه حل پیدا کنه اینجا بمونم و یه اتاق بهم داد بعدش گفت سعی کنم از تو اتاق بیرون نیام چون شاید اوضاع به هم بخوره و من هم به اون اتاق رفتم.

 

 

 

 

خب حالا که تا اینجا اومدی لایک کن تا بازم برات پست بزارم.

خب دیگه خداحافظ.