سرزمین خون آشام هاp4

11:14 1402/06/14 - Nillay

برو ادامه

از زبان مرینت:

من تو اون اتاق لباسام رو عوض کردم. اونجا چندتا لباس خیلی قشنگ دیدم و پوشیدمشون. وقتی صندوقچه ی لباسا رو جا به جا کردم یه در خیلی کوچیک رو پیدا کردم. وقتی بازش کردم انگار اون طرفش یه دنیای دیگه بود واسه همین رفتم داخلش و دیدم فقط ادامه داره و هیچوقت پایان نداره. هرچی جلوتر می رفتم انگار داشتم دور می شدم واسه همین برگشتم. اما وقتی بیرون اومدم در بزرگ شد. وقتی بازش کردم این دفعه می رفت به یه راهروی قدیمی داخل قصر. منم که کنجکاو بودم واردش شدم. دیدم چند تا در مختلف تو زیرزمین قصر پیدا مردک هروقت از یکی شون بیرون می رفتم وارد یه جای دیگه تو قلمرو می شدم. خیلی عجیب و غریب و شگفت انگیز بود.

 

 

 

خب بچه ها چون لایک و کامنتاتون کم بود کوتاه گذاشتم اگه همینجوری باشه دیگه اصلا ادامه نمی دم