
ببینید تو این پارت یخورده زمان ها با همدیگه قاطی میشه ولی مینویسم که چه زمانی هست که گیج نشید بکوب ادامه مطلب
6 سال بعد
مرینت:دسم تموم شد تو شرکت بابام شروع به کار کردم کارم طراحی بود باید برای تابلو های شیرینی پزی های دوپن یه طراحی خاص انجام میدادم 6 سال داره میگذره من ادرین رو فراموش نکردم تا الان سر و کله فیلیکس هم پیدا نشده امیدوارم رفته باشه لندن امیدوارم ادرین هم منو فراموش نکرده باشه
تام:مرینت دخترم وقت داری
مرینت:ها بله چرا که نه فکرم مشغول بود چیزی میل داری بابا
تام:یه قهوه ساده
مرینت:الو بی زحمت دوتا قهوه ساده
تام:بگو ببینم فکرت مشغول ادرینه
مرینت:6 سال شده که ندیدمش ولی فراموششم نکردم بهش قول دادم که برمیگردم
تام:خب ببین ما قراره با شرکت اگراست یه قرداد ببندیم بابت طرح های دوپن چنگ برای اینکه کار های تو یخورده سبک تر بشه
مرینت:این خیلی خوبه خب حالا قراره کیو بفرستی پاریس بابت قرار داد
تام:خب معلومه دیگه تو
مرینت:من؟
تام:اره هم به کارا میرسی هم رفع دلتنگی میکنی
مرینت:خیلی خب با هواپیمای شخصی میرم دیگه
تام:اره امشب حرکت میکنه سفر خوبی داشته باشی
مرینت:ممنون بابا خیلی خوشحال بودم بلاخره بعد از 6 سال ادرین رو میبینم اون الان با زویی نامزد کرده من و ادرین فقط دوستیم نه بیشتر نه کمتر
ادرین:6 سال شده که ندیدمش به این نامزدی کوفتی دل بستم که لاعقل بتونم فراموشش کنم اما نشد حالا چکار کنم اگه بخوام جدا شم زویی خیلی ناراحت میشه
از یه طرفم امروز با یه شرکتی که نمیشناسم قراره از طرفشون یه نماینده بیاد به جای مامانم باید برم شرکت
مرینت:بلاخره رسیدم پاریس اول رفتم هتل یه دوش یک ساعته گرفتم بعدش لباس پوشیدم رفتم سمت شرکت اگراست سلام ببخشید دفتر رییس شرکت کجاست
منشی:بفرمایید راهنماییتون میکنم اینجاست
مرینت:خیلی ممنون
ادرین:کیه؟
منشی:اقای اگراست از طرف شرکت دوپن اومدن
ادرین:بفرست بیاد داخل(بلاخره وقتش رسید)
مرینت:سلام اقای اگراست
ادرین:زبونم بند اومده بود این واقعا خودتی
مرینت:انتظار داشتی کس دیگه ای بیاد
ادرین:یه زره هم تغییر کردی همون مرینت سابقی
مرینت:آآ باز داری شیطون میشی بیخود نبود که گفتم شبیه فیلیکس هستی راستی از اون خبری نیست
ادرین:اون رفته امریکا و نامزد داره
مرینت:خوبه بلاخره سر عقل اومد خب بگو بینم نامزدی چطوره
ادرین:بد 6 سال دارم تحمل میکنم قرار بود زودتر برگردی
مرینت:سرم خیلی شلوغ پلوغ بود نفهمیدم زمان کی گذشت
ادرین:گذشته ها گذشته بیخیالش خب از اونجایی که تو برگشتی منم این نامزدی قلابیو به هم میزنم
مرینت:مامانم گفت زویی تو رو دوست داره
ادرین:دروغه اون عاشق یکی دیگست دوتامون افتادیم تو هچل همه اش دروغ میگیم
مرینت:خیلی خب کمکی از من ساخته هست هرچند من برا کار اومدم
ادرین:نکنه دوباره قراره بری
مرینت:به تولوز عادت کردم فکر نکنم بتونم پاریس بمونم ببینم چی پیش میاد
ادرین:اگه دوباره ولم کنی میمیرم
مرینت:خودن میدونی که حس انچنانی بهت ندارم
ادرین:تکلیف من این وسط چیه گربه ای که باید همیشه تنها باشه
مرینت:تکلیف تورو من مشخص نمیکنم تو مشخص میکنی
ادرین: بسه دیگه هرکاری داری بگو خانم دوپن چنگ
مرینت: حالا قریبه شدیم باشه این قرداد رو امضاء کنید از این به بعد طرح های که درست میکنید با دو برابر قیمت ازتون میخریم
ادرین:قبول نمیکنم
مرینت:این درباره کاره شخصی برخورد نکنید
ادرین:نمیتونی همیشه منو کنار بزنی
مرینت:من کسیو کنار نمیزنم این درباره کاره
ادرین:دِ بسه دیگه(بوسش کرد)
مرینت:ازش جدا شدم از شرکت اگراست زدم بیرون گوشیم زنگ خورد
مکالمه بین مرین و ؟
مرینت:الو
؟:چکار کردی این بهترین بهونه برای رفتن پیش ادرین بود
مرینت:قرار داد رو قبول نکرد اما منو بوسید
؟:نکنه بهش حسی داری
مرینت:شوخیت گرفته اگه اون منو دوست داشت به دروغ هم که شده باشه نامزد نمیکرد از یه طرف دیگه هنوز کارم با فیلیکس تموم نشده
؟:میخوای چکار کنی گلوشو بیخ تا بیخ ببری
مرینت:نه نقشه های دیگه دارم من فعلا تو پاریس موندگارم تو هم سعی کن بیا دست تنها به هیچ جا نمیرسم
؟:باشه ولی الان نه
مرینت:پشت خطی دارم فعلا بابام بود
تام:الو مرینت قرار داد چیشد
مرینت:هرچقدر اصرار کردم قبول نکرد پیشنهاد خرید دوبرابر هم دادم اما فایده نداشت
تام:بیخیالش برگرد تولوز
مرینت:نه اینجا یه کاره نیمه تموم دارم اون تموم بشه برمیگردم قول میدم
تام:خیلی خب فعلا
مرینت:ادرین اگراست بد بلایی قراره سر تو و اون پسر خالت بیارم با کمک اون روزگارتون سیاهه
خب دیگه نخود نخود هرکه رود خانه ی خود مرینت قراره دهن ادرین رو به دلیل یک سری مسائل که در پارت اینده مشخص میشه سرویس کنه تا اون موقع بای