عشق از نو پارت 6

23:33 1402/06/23 - Aryan2023

سلام بکس چطورید این سری هیچی برای گفتن ندارم چون یخورده حوصله ندارم بکوب رو ادامه مطلب

مرینت:ادرین منو دزدید و بردم به یه خونه جنگلی اینجا کجاست

ادرین:جایی که قرار بود منو تو باهم باشیم با طبیعت یکی بشیم

مرینت:منظورت چیه

ادرین:تو چرا انقدر دوست داری حرفو بپیچونی منظورم اینه یعنی میخواستم باهات ازدواج کنم بیام اینجا

مرینت:پس معلومه انتظار همچین رفتاری رو از من نداشتی

ادرین:لایلا ذهنت رو مسموم کرده در اصل اون داره ازت سوءاستفاده میکنه

مرینت:من از یه سوراخ دوبار نیش نمیخورم گوشیم زنگ خورد و ادرین برش داشت نه قطع نکن

ادرین:لوکا کیه

مرینت:دستیارمه بهش گفتم لایلا رو پیدا کنه

ادرین:خیلی خب بزارش رو بلندگو

لوکا:الو مرینت من لایلا رو پیدا کردم اون داخل پاریس زندگی میکنه یه سری اطلاعات درموردش به دست اوردم

مرینت:چجور اطلاعاتی 

لوکا:راستش گابریل اگراست پدرش رو کشته و بعد از اون گابریل اگراست به خاطر اینکه نمیتونست این عذاب وجدان رو تحمل کنه خودش رو دار میزنه

مرینت:ممنون بابت اطلاعاتت فعلا باهات کاری ندارم هر وقت کاری داشتم بهت زنگ میزنم

ادرین:این الان چی گفت بابای من ادم کشته این یعنی چی؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

مرینت:ادرین اروم باش صداتو بیار پایین اروم باش

ادرین:قرصم رو بهم بده

مرینت:بیا بخور

ادرین:شروع کردم به گریه کردن تو بغل مرینت بعدش خوابم برد وقتی بیدار شدم دیدم مرینت داره غذا درست میکنه چیکار میکنی

مرینت:به نظرت؟

ادرین:اینجا هیچی نبوده چجوری غذا درست کردی

مرینت:به راحتی سوار ماشین شدم یه سوپر مارکت این نزدیکیا بود خرید کردم اومدم

ادرین:تو که فرصت فرار داشتی چرا نرفتی

مرینت:درسته که میخوام پوزت رو به خاک بمالم اما در این حد سنگ دل نیستم که وسط راه ولت کنم

ادرین:این الان ابراز علاقه بود

مرینت:شیطون بودنتو دوست ندارم در ضمن من نه تنها تو بلکه هیچکسیو وسط راه ول نمیکنم

ادرین:پس هم میخوای انتقام بگیری هم میخوای دوسم داشته باشی

مرینت: یه چیزی تو این مایه ها

ادرین:خب از الان چی میشه 

مرینت:الان تو به من میگی که قضیه لایلا چیه منم گوش میدم

ادرین:پس میخوای اعتماد کنی؟به کسی که دوسش نداری

مرینت:اره اگه مشکلی داری میرم و ازت بابت اینکه دزدیدیم شکایت میکنم 

ادرین:خیلی خب این قضیه واسه 8 سال پیشه................

8 سال پیش

ادرین:اون دختر داره منو محو خودش میکنه با اینکه حتی اسمشو نمیدونم هر وقت که میخوام باهاش حرف بزنم هول میشم تعادلم رو از دست میدم

نینو:بدجوری عاشق لایلا شدی 

ادرین:اره اونم خیلی زیاد وقتی داشتم میرفتم سمت خونه لایلا رو دیدم

لایلا:شنیدم که عاشق من شدی

ادرین:تو....تو....از....از.......کجا فهمیدی؟

لایلا:نیاز نیست هول بشی راستش منم یه حسایی نسبت به تو دارم منم عاشق تو شدم

ادرین:واقعا؟

لایلا:ولی از این میترسیدم که تو منو دوست نداشته باشی

ادرین:حالا که فهمیدی دوست دخترم میشی

لایلا:با کمال میل

ادرین:نزدیک 2 سال با هم بودیم هم اون منو دوست داشت هم من ولی بعدش به یه دلیلی با من کات کردو از اخر فهمیدم که عاشق یکی دیگه شده بعدش ازش متنفر شدم قسم خوردم که دیگه حتی نگاهش نکنم

زمان حال

مرینت:پس 2 سال قبل اینکه با من اشنا بشی با اون بودی و اون فقط به خاطر پول تورو میخواسته

ادرین:اره کلش همینه نه بیشتر نه کمتر 

مرینت:لایلا به من همه ی اینا رو گفت اما یه چیزه دیگه رو هم گفت 

ادرین:چی گفته بهت

مرینت:گفت یه شب که رفته بودید پارتی تو مست بودی و بهش تجاوز کردی

ادرین:نمیدونم من که همچین چیزی یادم نمیاد به خودم شک ندارم این دیگه مشکل توئه که حرف منو باور کنی یا حرف اونو

مرینت:خیلی خب فعلا باهاتم اما فکر نکن که این دائمیه 

ادرین:میدونی چیه با این کارات فقط دل منو نسبت به خودت سرد میکنی فکر نکنم که دیگه حتی بخوام باهات ادامه بدم

مرینت:دل سرد شدن رو بزار بعد این قضیه

ادرین:یعنی چی داری میگی تو هرکاری کنی من حق اعتراض ندارم

مرینت:من همچین چیزی نگفتم منم تو رو دوست دارم(با داد)

ادرین:اگه دوسم داری پس این کارا واسه چیه ها؟جواب بده

مرینت:از رو عشق زیاده 

ادرین:سر خودتو شیره بمال

مرینت:بعد این حرفش منو بوسید ولی این سری دیگه کاری بهش نداشتم خودم همراهیش کردم بعدش که ول کرد 

ادرین:حالا فهمدم که دوسم داری

مرینت:بهتره که شیطون نشی وگرنه دل سرد میشم 

ادرین:من که بعید بدونم

مرینت:همینطوریی داشتیم به همدیگه تیکه مینداختیم که یهو یه نفر در زد و اون..................

 

 

خب خب اینم از این پارت لایک کامنت یادتون نره حمایت کنید انصافا این رمان از عشق بزرگ خیلی هیجانی تره تا پارت بعد بایییی