عشق🖤سیاه🖤 part 2

08:22 1402/05/30 - ✨𝙼𝚊𝚑𝚍𝚒𝚜✨

برو ادامه ی مطلب ✨

آدرین

اون دختر رو به هالووین دعوت کردم چه فکر مسخره ای .نمیدونم چرا اما از همون لحظه ی اول که دیدمش دنیای سیاه و سفیدم رنگی شد 
اون با همه ی دخترا فرق داشت وقتی دیدمش
انگار در حال خیال پردازی بود و اصلا حواسش نبود کنارش نشستم . ای وای ساعت یک ربع به ششه باید برم دنبالش
سوار ماشینم شدمو رفتم دنبالش


مرینت
یه گریم از تو گوگل انتخاب کردم و با رنگ و وسایل شروع کردم به گریم کردن گریمم بیشتر خفن شد تا ترسناک ولی خب بازم خوب بود
تو حال خودم بودم که گوشیم زنگ خورد
وای آدرینه
فوری جواب دادم
آدرین: سلام مرینت خیلی وقته منتظرتم

یه نگاه به ساعت کردم ساعت هفت بود وای نه باورم نمیشه آنقدر دیر کردم

مرینت: عامم ببخشید یکم طول کشید حاضر شم هه

آدرین : دم در خونتونم بیا پایین منتظرتم
مرینت: باشه میبینمت

رفتم پایین بایه صحنه عجیب مواجه شدم
ماشینش پورشه بود و خیلی خفن بود 
فکر نمی کردم آنقدر ثروتمند باشه
اما خب شاید مال خودش نیست پوفف
اصلا بی خیال به من چه ربطی داره

آدرین: مرینت مرینت
مرینت : هان بله
آدرین: دوساعته دارم صدات میکنم
بیا بشین تو ماشین

سوار ماشین شدم

آدرین: چقدر خفن شدی
مرینت: عامم مرسی اما تو چرا گریم نکردی
آدرین یه ماسک که دهان اسکلت بود گذاشت 
آدرین: دیگه مال من در همین حده
مرینت: وای هم خفنه هم ترسناکه
آدرین: ممنون عا ببین رسیدیم

خیلی خوشحال بودم از ماشین پیاده شدیم
و رفتیم داخل...

 

امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️