
برو ادامه ی مطلب ❤️🔥
وای داخل اونجا خیلی خفن بود وقتی وارد شدیم یه آهنگ خفن گذاشته بودن
بعد یه نفرو دیدم که به نظرم غیر آدی
بود با چشمای مشکی سیاه که بهم دست تموم داد با اینکه منو نمیشناخت منم یه دستی بهش تکون دادم و رفتم پیش آدرین
آدرین: مرینت شربت میخوری؟
مرینت: عام آره آره
آدرین یه شربت بهم داد خوردم
بعد جولیکا رو دیدم که انگار
از بینیش خون میومد میخواستم برم ببینم چی شده که یهو غیبش زد
آدرین: چی شده مرینت؟
مرینت: هان هیچی فقط...
آدرین: فقط چی
مرینت: فقط حس کردم دوستمو دیدم
آدرین: این که طبیعیه هر کسی اینجا باشه
این یه مهمونیه کلاسیه و همه دعوتن
مرینت: آره آره حق با توعه
جشن که تموم شد سوار ماشین آدرین شدیم و رفتیم به سمت خونه
آدرین: نظرت درباره امشب چی بود؟
مرینت: چی ام بنظرم باحال بود ممنونم
آدرین: خواهش میکنم راستی من زیاد با این
شهر آشنا نیستم میشه فردا باهم بریم یه دوری بزنیم و این اطراف رو بهم نشون بدی البته اگه درس نداری
مرینت: خب نه درس که ندارم یعنی امتحانا تموم شدن پس خب باشه فردا بعد از مدرسه چطوره؟
آدرین: عالیه مرینت میبینمت
مرینت: باشه
از ماشین پیاده شدم و رفتم به سمت خونه
که یهو دیدم اون دختر عجیب توی مهمونی
با چشم ها و شنل مشکی و یه نقاب دمدر ایستاده
مرینت: من تورو تو مهمونی دیدم تو کی هستی از من چی میخواهی
لایلا: از من نترس اسم من لایلاست
مرینت:چرا نقاب میزنی
لایلا: نا پدریم خیلی منو اذیت میکرد و از دستش فرار کردم و برای همین ماسک میزارم تا کسی منو نشناسه
مرینت: با من چی کار داری
لایلا: من میدونم به آدرین آگرست علاقه داری
بهت کمک میکنم که بهش برسی
مرینت: چرا همچین کاریو میکنی
لایلا:چون منو تو باهم دوستیم
مرینت: خیلی خب باشه
لایلا: فردا میام دنبالت و قبل از مدرسه بهت کمک میکنم
مرینت: باشه میبینمت
نمیدونم جدیدا چرا همه منو برای دوستی انتخاب میکنن این خوبه یا بد...