آدرینت آتشین

09:01 1402/06/16 - ک

این رمان ۳ یا چند تا پارت داره برچسبش هم نیاز دارم بپر ادامه 🩵🙃

#مرینت 

دلم گرفته بود حوصله نداشتم فقط می خواستم همینجوری ت  تخت باشم تا بمیرم 

مامان، مرینت ملاقات داری

_کی هست ؟!

آدرین، سلام مرینت 

_وای نه من خونه نیستم

آدرین، این شوخی خیلی قدیمیه 😂

_آ اآ ره آره 🥲😂

آدرین، خواستم بگم میای با من به مهمونی الماس درخشان من ؟! 

_یعنی من بیام تو جشن تو 🤩آره آره آره 

آدرین، ساعت شیش بیا بریم 

وای تجربه ی عالی بود باید بهترین لباسام رو بپوشم 

 

(این لباس مری هست 👆🏻🤍)

راه افتادم جشن خیلی دور بود مجبور شدم تاکسی بگیرم یه تاکسی جلوم وایساد یه مرد مو آبی با چشم های بلوبری 

+بفرماید تو خانوم 

_ممنون برین این آدرس 

+پس به جشن الماس درخشان می روید مگر نه 

-آره با نهایت سرعت 

 

 

 

 

وای حال نه اینقدر 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تمومید 😂😂😂

۱۰ تا لایک پارت بعدی 🙃