
ببین این پارت اتفاقای مهمی میوفته سریع برو ادامه مطلب
آدرین:پدرم بهم زنگ زدم که بیام خونه منم اومدم که یه نفر رو دیدم یه دختر با موهای بلند قهوه ای پدی این کیه
گابریل:این خانم لایلا راسی هستش پدرش با من کار میکنه از ایتالیا اومده و فکر کنم داخل مدرسه تو هستش
آدرین:اره از دور دیدمش
لایلا:از آشناییت خوشبختم آدرین امیدوارم دوست های خوبی برای هم باشیم
آدرین:امیدوارم!!!بیا بریم اتاق من باهات کار دارم
لایلا:خب بیا اومدیم چکار من داری
آدرین:پدر من معمولا میگه که با بقیه متفاوتم ولی این اولین باره که برام یه دوست پیدا میکنه دلیل؟
لایلا:شاید هم سطح هم باشیم
آدرین:گوش کن خانم کوچولو اگه میخوای مخ منو بزنی از الان بگم من یکی دیگه رو دوست دارم
لایلا:معلوم نیست در آینده چی پیش میاد تا ببینیم
آدرین:این دختر بدجور مشکوک میزنه باید حواسمو جمع کنم وای با این همه درگیری مرینت رو رو فراموش کردم
مرینت:از یه طرف خوشحال بودم که آدرین بوسم کرد از یه طرف دیگه ناراحتم چون بهش اعتماد ندارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آلیا:سخت نگیر دختر مگه حالا چیشد
مرینت:اخه هیچکی با رابطه ما موافق نیست
لایلا:درسته هیچکی موافق نیست
مرینت:الان اصلا حوصله ات رو ندارم
لایلا:آدرین ماله من و اگه بخوای مانع من بشی میکشمت
مرینت:هیچ غلطی نمیتونی کنی
لایلا:میبینیم!!!!!!!
آلیا:از این دختر شرارت میباره باهاش در نیوفت
مرینت:سعی میکنم ولی اول باید با آدرین حرف بزنم بعدش با گابریل اگراست
آلیا:با اون چیکار داری
مرینت: اون فکر میکنه من آدرین رو بخاطر پول میخوام حالیش میکنم با کی طرفه
آلیا:این انرژی مثبت مرینت دوپن چنگه
مرینت: ممنون
آدرین:تو فکر مرینت بودم که ناتالی اومد گفت که مهمون اومده حالا کی اومده؟
ناتالی:دختر عموت
آدرین:چی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کاگامی:آدرین عزیزم کجایی؟
آدرین: به من نگو عزیزم
کاگامی:نگو که بابت اون اتفاق از دستم هنوز ناراحتی دختره قیافش عین برج زهرمار بود به تو نمیخورد عوضش خودم خودت نامزد میکنیم
آدرین:من که بعید بدونم!!!!!!!!!!!!!در ضمن تو چرا اومدی نه خیلی ازت خوشم میاد
کاگامی:داری دلم رو میشکونی کله تخم مرغی من این همه دوست دارم عاقشتم بعد تو اینطوری میکنی
آدرین:اره برای اینکه بری پی کارت
کاگامی:عمو گابریل اون چشده
گابریل:از سر هیجانه جدیش نگیر
آدرین: من که میرم بیرون بای داشتم راه میرفتم سرم پایین بود که یهو خوردم به یکی اون مرینت بود
مرینت: معذرت میخوام آدرین باید باهات حرف بزنم
آدرین:منم همینطور
مرینت:میدونی خب........من یخورده تند برخورد کردم ........معذرت
آدرین:الان داری سعی میکنی دلم رو به دست بیاری
مرینت:اگه میخوای تا برم
آدرین:نه غلط کردم بمون بدون تو نمیتونم نفس بکشم
مرینت:حالا که تموم شد باید با بابات حرف بزنم
آدرین: نه اون نمیشه یه مهمون ناخونده اومده که بدجور دیوونه منه
مرینت:دختر عموت
آدرین:اره اون از بچگی عاشق من بوده من متوجهش بودم اما اهمیتی ندادم
مرینت:هیچکس به غیر از من نمیتونه عاشق تو باشه گرفتی بچه خوشگل
آدرین:الان غیرتی شدی عزیزم
مرینت: خیلی خب حالا که من نمیتونم با بابات حرف بزنم تو با بابای من حرف میزنی اوکی؟
آدرین:اوکی سوار یه تاکسی شدیم و رفتیم پیش بابای مرینت
تام:مرینت برای چی این سبزک رو اوردی
مرینت:میخواد باهات حرف بزنه
تام:خیلی خب سبزک بیا داخل
آدرین:اقای دوپن ببینید به خاطر اتفاقات اخیر یه سری مسائل پیش اومد که شما از روی من شناخت بدی کردید اومدم که خودم و عشقم رو به مرینت ثابت کنم
تام:توی این مورد باهات موافقم ولی پدرت
آدرین:اون مهم نیست که من چی میخوام الان هم میخواد به زور با دختر عموم نامزد بشیم تا من رو بفرسته لندن
تام:پس در غیر این صورت حرفی نمیمونه ولی من با پدرت حرف میزنم ببینم میتونیم به توافق برسیم یا نه که بعد از درستون با هم ازدواج کنید
آدرین:میشه تا اونجا ها پیش نرید فقط باهاش صحبت کنید که به عشق من و مرین رضایت بده
تام: یعنی تو نمیخوای با دخترم ازدواج کنی؟!!!!!!!!
آدرین:نه برداشت بد نکنید فقط الان وقتش نیست
تام:خیلی خب
آدرین:پس من دیگه برم فعلا
لایلا:مرینت تا میتونی با آدرین خوش باش ولی من در آخر نفست رو تنگ میکنم
کلویی: و دقیقا چجوری میخوای اینکار رو کنی لایلا بی خاصیت
لایلا:تو یه فکری به حال خودت کن کلورین
کلویی:هزار دفعه بهت گفتم اسم من رو درست تلفظ کن لایلا
لایلا:در هر حال که بی خاصیتی
کلویی: میبینیم
روز افتتاحیه شعبه دوم شیرینی پزی دوپن چنگ
کلویی:مرینت!!!!
مرینت:کلویی حوصله بحث ندارم
کلویی:برای بحث نیومدم اومدم حرف بزنیم
مرینت: درچه مورد
کلویی:لایلا نقشه دازه طی یه تصادف تو رو بکشه یعنی ماشین بزنه بهت اونم با سرعت خیلی زیاد قرار نیست خودش این کار رو کنه میخواد پول بده به یه نفر
مرینت:مگه شما خواهر نیستید پس چرا داری به من کمک میکنی
کلویی:چون از سر کوفت هاش خسته شدم همچین هم از تو خوشم نمیاد فقط میخوام ثابت کنم اون بی خاصیته
مرینت:به هر حال ممنون بابت هشدارت
آدرین:مرینت بیا اینجا
مرینت:بله عشقم
آدرین:کلویی بهت چی گفت
مرینت:چیز خاصی نگفت نقشه ای که لایلا برای من کشیده رو گفت همین
آدرین:چه نقشه ای
مرینت:لایلا میخواد مخ تورو بزنهببرای همیت طی یه تصادف میخواد من رو بفرسته اون دنیا
آدرین:کلویی چرا به تو گفت اون وقت
مرینت:چون لایلا زیاد اذیتش میکنه
آدرین: عزیزم به این قضیه یه خورده شک دارم چند روزی پیش من باش تا حواسم بهت باشه
مرینت:میدونی که پدرت چندان با رابطمون موافق نیست حرفای بابام هم زیاد روش تاثیر نزاشت
آدرین:به هر حال عشقم من ازت محافظت میکنم
مرینت:صدای پیامک گوشیم اومد بیا سمت خونه خودت تنها!!!!!!!! من باید برم خونه یکاری دارم فعلا
آدرین: باشه عزیزم بعدا میبینمت
مرینت:لایلا از من چی میخواد
لایلا:سلام مرینت چخبر
مرینت: تورو که دیدم اوقاتم تلخ شد
لایلا: خواستم بگم که از آدرین فاصله بگیر با جون خودت بازی نکن
مرینت:فاصله نمیگیرم تو هم نمیتونی هیچ کاری دختر عموش هم نتونست من رو بکشه که تو بتونی
لایلا:من مثل کاگامی نیستم
مرینت:اتفاقا هیچ فرقی با هم ندارید جفتتون بی خاصیت هستید آدرین مالهمنه هیچی نمیتونه اینو عوض کنه
لایلا:باشه خودت خواستی
مرینت:چاقو رو فرو کرد تو شکمم اما نتونست پاره اش کنه و بعدش سریع فرار کرد و تو گوشم گفت«من به کلویی گفتم بیاد اون حرفارو بهت بزنه»نفسم داشت تنگ میشد گوشی و کیفم رو هم با خودش برد تنهای تنها بودم افتتاحیه تا دو ساعت دیگه تموم میشد یه خانمی اومد سمتم و گفت چیشده گفتم چاقو خوردم گفت چه کمکی از من ساخته س گفتم گوشیت رو بده زنگ زدم آدرین
مکالمه بین مرینت و ادرین
آدرین: بفرمایید
مرینت: آدرین منم لایلا بهم چاقو زد خونریزی شدید دارم
آدرین: چی کجایی؟
مرینت:سمت خونه سریع بیا
آدرین:باشه الان میام گوشی رو قطع کردم سریع رفتم ده دقیقه ای رسیدم مرینت بیهوش شده بود سوار تاکسی شدم و رسوندم بیمارستان اقای دکتر وضعیتش چطوره
دکتر:خوشبختانه شکمش پاره نشده و فقط یه ضرب بوده میبریمش به اتاق مراقبت های ویژه
آدرین:هرکاری از دستتون برمیاد انجام بدید
دکتر:حتما
2 ساعت بعد
آدرین:مرینت همچنان بیهوش بود و به تام و سابین هیچی نگفتم اگه اینطوری پیش بره لایلا مرینت رو میکشه این دفعه شانس اما دفعه بعد حتی نمیخوام بهش فکر کنم که صدای پای یه نفر اومد.........
این از این پارت لایک کامنت فراموش نشه